علامه حسینی موسس فلسفه نظام ولایت کیست؟

ساخت وبلاگ

 

 

علامه حسینی(ره) موسس فرهنگستان علوم اسلامی

 

سيد منيرالدين به ياد مي‌آورد كه روح الله كبير از همان سال ۴۱ چنين روزي را پيش بيني مي‌كرد و بر اين اساس نظريه «اسلام در عمل» و عينيت را مطرح كرد و از آن زمان به علما و انديشمندان حوزه توصيه كرد كه به دنبال تحقق اين نظريه و روشن كردن جوانب اجرايي آن باشند (ضرورت مهندسي، ص ۵۸) و باز به ياد مي‌آورد كه از آن پس تلاش فكري و تحقيقاتي بسياري را متحمل شد تا اينكه توانست به نظام فكري و اعتقادي مشخصي در اين باره دست يابد . اما اكنون زمان موعود فرا رسيده بود . كليت كار نيز برايش روشن بود؛ عمق و سختي كار نيز حريفي قدر مي‌طلبيد. او اكنون سعي مي‌كرد يافته هاي خود را با ديگران در ميان بگذارد. به اين و آن كه مي‌رسيد مي‌ديد همه در تب و تاب تلاش براي كمك و ياري به ساختار ها و نهاد هاي نظامند، اما به دوروبر كه نگاه مي‌كرد مي‌ديد هركس به ظن خود يار و ياور امام شده است و بسیاری براي حركت كاروان انقلاب، نظري خام و از روي عقيده ي شخصي مي‌دهند. در ماجراي تدوين قانون اساسي كه بنا بود شالوده نظام پي ريزي شود بسياري را تست زد و با افكار بيشتري آشنا شد. مي‌ديد گروهي از روي سادگي مي‌گويند قانون اساسي ما همان قرآن است و لزومي به تدوين قانون ديگري نيست. (خاطرات، ص ۲۶۱) عده اي نيز منفعل شده قانون كشورهاي ديگر را ـ كه بويي از اسلام نبرده اند ـ رو مي‌كنند (همان، ص ۲۵۰) و در اين ميان نيز متاسفانه عده اي هستند كه با مكر و حيله به دنبال تغيير جهت گيري هاي حاكم در قانون اساسي از اسلام ناب هستند. (همان، ص ۲۵۵) اينچنين بود كه با توصيه حضرت امام كمر همت بست و با ارائه پيش نويسي وارد مجلس خبرگان قانون اساسي شد. او در صحن مجلس ـ كه به ميدان نبرد مي‌مانست ـ با توكل و توسل وارد مي‌شد و سعی فراوان داشت تا به كمك همراهان خود، اصول قانون اساسي را به سمتي رهنمون سازد كه اصل حركت انقلاب بر آن اساس آغاز شده بود. او همه دانسته هاي خود را درباره حيات اجتماعي اسلام در پيش نويس قانون اساسی خود پياده كرد و در نهايت توانست نزديك به ۸۰ درصد از آن را وارد قانون اساسي جمهوري اسلامي كند. (ضرورت مهندسي، ص۷۰)

پس از آن نيز سعي كرد انديشه هاي عميق خود را با مسئولين و دولتمردان نظام در ميان بگذارد؛ اما احساس كرد كه هر چه بيشتر مي‌گويد كمتر نتيجه مي‌گيرد. متوجه شد كه بسياري از آنان خود را موظف به كارهاي اجرايي مي‌دانند و از اين رو كسي بايد بنشيند و به تئوري پردازي و دستيابي به سازوكار اجرايي كردن مفاهيم متعالي دين در ساختار حكومت بپردازد. متاسفانه در آن زمان كمتر كسي به ژرفاي گفته هاي او نزديك مي‌شد و فقط تعداد معدودي حرف هاي او را تصديق مي‌كردند. اما چه باك كه بسياري از مردان تاريخ ساز، سرنوشتي اينچنين داشتند. در طول تاريخ بسيار مي‌توان از نوابغ شرق و غرب سراغ گرفت كه قاطبه مردم گفته هايشان را حتي سال ها پس از مرگ شان نيز درك نكردند ليك آنان به گفته هايشان و كارآمدي آن در جامعه ولو در سال هاي دور اعتقاد داشتند. پس ترديد به خود راه ندادند، كمر همت بستند و براي توسعه و تكامل انديشه هاي خود تلاش كردند... پس او نيز چنين كرد.

آن گاه كه بحث انقلاب فرهنگي از سوي حضرت امام مطرح شد، مرحوم حسيني دريافت كه مي‌تواند ايده هاي خود را در راستاي چنين رهنمودي دنبال كند. حتي خود مي‌گويد: «ما بعد از اينكه امام در اين باره هم راهگشايي كردند، احساس آزادي كرديم و به اين نتيجه رسيديم كه حالا ديگر نوبت ماست.» (خاطرات، ص۲۷۳) اين تصميم بعد از آنكه تاكيدات مكرر امام را در اين باره ديدند و در موردي نيز درخواست ايشان از متفكرين جوان حوزه در به ثمر رساندن انقلاب فرهنگي را به گوش جان شنيدند، مستحكم تر شد: «حضرت امام (رضوان الله تعالي عليه) نگاهي به جمع و به سمتي كه بنده نشسته بودم كردند و براي اولين و آخرين بار، برق اشكي را ديدم كه در چشم امام چرخيد، ايشان فرمودند متفكرين جوان حوزه در اين انديشه باشند كه انقلاب فرهنگي به نتيجه برسد تا ما بتوانيم راه پياده كردن اسلام را به دست بياوريم. ما يا به نسخه غرب مبتلا هستيم يا شرق... اگر شما را از در بيرون كردند، از پنجره وارد شويد!» (همان، ص۲۶۶) بر اين اساس به كمك تني چند از علما و فضلاي حوزه به تاسيس دفتر فرهنگستان علوم اسلامي در قم اقدام كردند و از آن پس تا پايان عمر خود به پژوهش در چگونگي پياده كردن اسلام در عمل و عينيت پرداختند.

ايشان در آخرين ماه هاي باقي مانده به عمر شريف خود در مصاحبه اي دستاورد ۲۰ساله دفتر فرهنگستان علوم اسلامي را چنين بيان مي‌كنند: «بحمدالله موفق شده ايم فونداسيون سه شهر بزرگ علمي را در مسير تحولات علم و دانش پي ريزي كنيم كه نقشه اين بنا نيز الان موجود است. طبعاً اگر اين بنا ساخته نشود مسلمانان در ساختمان بيگانه زندگي خواهند كرد. از اين رو من فكر مي‌كنم به بيش از آنچه كه ۲۰ سال پيش در تصور ما بود دست يافته ايم. اگر شما روند رشد و تحول علمي غرب را بنگريد مي‌بينيد كه دستيابي ايشان به فلسفه «شدن» موردنظرشان، در يك زمان خاص بود ولي زمان دستيابي آنها به قدرت محاسبه كمي در زمان ديگري بود! يعني آنچه هگل در فلسفه «شدن» مطرح كرد همراه با محاسبه و رياضيات خاص نبود ولي فلسفه «شدن» اينشتين توانست «معادله» را نيز تحويل دهد. البته ما اكنون مدعي رسيدن به مرحله دوم هستيم و حاضريم آن را در ساختن مدل به كار بگيريم.» (ضرورت مهندسي، ص ۸۳)

محصول اصلي انديشه علامه حسيني دستيابي به «فلسفه نظام ولايت» است كه در كنار فلسفه چرايي و چيستي حوزه، نقش فلسفه شدن اسلامي را بازي مي‌كند و توان پيش بيني هدايت و كنترل عينيت را براساس اصول و قدر متيقن هاي مذهب داراست. از درون اين فلسفه عام روش هاي عام و خاصي استخراج مي‌شود كه در سه عرصه حوزه، دانشگاه و اجرا قدرت جريان دين را به جمهوري اسلامي اعطا مي‌كند در حوزه مجتهدين را به ابزار قوي استنباط احكام مورد نياز حكومت در سه گرايش فقه، حكمت و اخلاق مسلط مي‌كند؛ در دانشگاه نيز روش علمي مورد نياز براي توليد علوم پايه، تجربي و انساني مبتني بر دين را فراروي دانشگاهيان قرار مي‌دهد؛ به گونه ای که توان پیشگویی ، کنترل و هدایت «تغییرات» را بر مبنای معارف حقه ممکن می سازد و در نهايت پس از توليد مفاهيم پايه اي حكومت در حوزه و جريان آنها در علوم و معادلات دانشگاهي، مدل ها و نرم افزارهاي اجرايي دولت اسلامي را تحويل مي‌دهد؛ مدل هايي كه مديران و كارشناسان نظام مي‌توانند براساس آنها به تصميم سازي، تصميم گيري و اجراي هماهنگ با مباني و اهداف نظام مبارك اسلامي توفيق يابند. با این بیان می توان فلسفه شدن اسلامی را وسیله ی تنظیم عینی برنامه ریزی،  سازماندهی و چگونگی اجرای احکام حکومتی اسلام در جریان عدالت سیاسی ، عدالت فرهنگی و عدالت اقتصادی دانست.

درباره شخصيت علمي و نيز دستاوردهاي انديشه اي مرحوم حسيني سخن بسيار است اما گناه قلم چيست كه مجال اندك است و وسعت دفتر ناچيز. مي‌خواستم از اين فرصت اندك نيز استفاده كرده و بيشتر در اين باره قلم فرسايي كنم كه ناگاه به ياد پيام تسليت حضرت آيت الله راستي كاشاني كه به مناسبت رحلت آن بزرگوار مرقوم فرموده بودند افتادم. به ياد آوردم كه مرقومه آن بزرگوار خود حاوي بسياري از گفته ها و ناگفته هاي مرتبط با اين عزيز از دست رفته است. از اين رو مناسب ديدم در ذيل بخشي از پيام ايشان را تقديم كنم. آيت الله راستي در آن زمان رئيس شوراي عالي مديريت حوزه علميه قم بودند.

«... اينجانب با وجود اينكه در بستر بيماري به سر مي‌برم از باب اداي بعض حقوق كه ايشان به انديشه ناب اسلامي شيعي و حوزه علميه و نظام جمهوري اسلامي داشته اند لازم دانستم مطالبي را متذكر شوم.

آن فرزانه عزيز از خدمتگزاران اسلام و مسلمين و از مروجين مذهب حقه جعفري و از مدافعين ولايت اهل بيت عصمت و طهارت بود. متفكري دائم در انديشه و تامل و پرهيزگاري باتقوا و خالص و سرداري رشيد براي اسلام. وجود او، حركت و انديشه و تلاش ايشان تيري در قلب بد انديشان و منحرفين و خاري در چشم روشنفكرنمايان و معاندين و منافقين بود... حقاً كه ايشان يكي از نوابغ حوزه هاي علميه و انديشه اسلامي بودند.

حركت او در شروع انقلاب اسلامي و پيروزي آن هرگز فراموش نمي شود، شناخت او از خطوط انحرافي و التقاطي دقيق و عميق بود و از همين جهت مورد بغض دشمنان مذهب حقه و اسلام بود. خدمات و كوشش هاي ايشان در مجلس خبرگان قانون اساسي و در شوراي عالي اقتصاد و دفاع ايشان در مقابل بدانديشان و منحرفين و تصويب اصول اسلامي و مترقي بسي بزرگ و نياز به شرحي مبسوط دارد.

آنچه پيش از هر چيز قلب اينجانب را به درد مي‌ آورد، مظلوميت اين سيد مظلوم و مجهول بودن قدر حسيني عزيز است، دشمنان و منحرفين و كج انديشان در حق او دشمني ها و كينه توزي ها كردند و اين طبيعي است و جاي تعجب نبود و آن مرحوم هم با پايداري و استقامت و آرامش و اطمينان از ملامت ملامتگران و توطئه منافقين نمي هراسيد و به راستي مصداق شايسته اي براي «يجاهدون في سبيل الله و لايخافون لومه لائم» بودند.

دوستان هم در حق او كوتاهي و بي مهري نمودند و بعضي هم او را نشناختند و افق فكري و تلاش فرهنگي ايشان برايشان ناشناخته ماند. از اين رو، وظيفه شاگردان و ارادتمندان ايشان در شرح و بررسي و تنقيح افكار و انديشه هاي ايشان، بسي بزرگ و لازم است... » (یادی از استاد ، ص152)

آري، سيدمنيرالدين حسيني هاشمي در صبحگاه روز جمعه ۱۲ اسفند ۷۹ به جهان باقي شتافت و كوهي از علوم و معارف نهفته در فرهنگستان علوم اسلامي را براي شاگردانش به ارث گذاشت. اينك شاگردان اويند كه بايد با سكانداري حجت الاسلام والمسلمين سيدمحمد مهدي ميرباقري در تشريح و تنقيح محصولات پژوهشي اين مركز همت كنند و ان شاءالله با نشر مفاهيم بلندي كه به آنان اعطا شده، سهم خود را در شكل گيري انقلاب فرهنگي و در نهايت دستيابي به تمدن عظيم اسلامي ايفا نمايند. بحمدالله امروزه شاهديم كه با طرح جنبش نرم افزاري از سوي مقام معظم رهبري، از يك سو فعاليت اين دفتر شدت خاصي به خود گرفته و از ديگر سو حوزويان و دانشگاهيان نيز استقبال قابل توجهي نسبت به ايده ها و نظريات اين مركز داشته اند. امروزه ديگر كمتر تشكل حوزوي و دانشگاهي را مي‌توان سراغ گرفت كه دغدغه تعالي و تكامل انقلاب اسلامي را داشته باشد اما با اين مركز و انديشه هاي آن آشنا نباشد؛ كمااينكه بسيارند حوزويان و به خصوص دانشگاهياني كه در هر كجا جمع شده و گروهي را به راه انداخته اند و به فهم و نشر انديشه هاي بلند اين نابغه قرن مشغولند.

پی نوشت :                                     

1- خاطرات حجت الاسلام والمسلمين سيد منيرالدين حسيني شيرازي، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي،1383.

2ـ ضرورت مهندسي تمدن اسلامي، دفتر فرهنگستان علوم اسلامي، انتشارات فجر ولايت ،اسفند۱۳۸۰ .

 

3ـ يادي از استاد، دفتر فرهنگستان علوم اسلامي، انتشارات فجر ولايت، فروردین 1380

 

برگرفته از وبلاگ حجت الاسلام علی میثمی تهرانی

 

با امیر کاروان به سوی ظهور...
ما را در سایت با امیر کاروان به سوی ظهور دنبال می کنید

برچسب : علامه سید منیرالدین حسینی هاشمی, نویسنده : خادم کاروان ظهور karavan بازدید : 386 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 9:40 PM